۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه


کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند

قاصدمنزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گرخرابی چومرا لطف تو آباد کند

یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدریکساعته عمری که درو  داد کند

حالیا عشوۀ عشق تو ز بنیادم برد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند

گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنی است
فکر مشّاطه چه با حسن خداداد کند

ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرّم آن روز که حافظ ره بغداد کند