۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه




گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشه های دیدۀ ما پر گلاب کن

ایّام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی بدور بادۀ گلگون شتاب کن

بگشا بشیوۀ نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر برنگ لاله و عزم شراب کن

زانجا که رسم و عادت عاشق کشیّ تست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن

همچون حباب دیده بروی قدح گشای
وین خانه را قیاسِ اساس از حباب کن


حافظ وصال می طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن