۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه





هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شُکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

صوفیان واستند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصّه ماست که در هر سر بازار بماند

هر می لعل کزان دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهر بار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوّاربماند

داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنّار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در درو دیوار بماند


بتماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که باز آید و جاوید گرفتار بماند