۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه





گفتند خلائق که توئی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

شیرین تر از آنی به شکر خنده که گویم
ای خسروخوبان که تو شیرین زمانی

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

صدبار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی

گوئی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم وجانم بستانی

چشم تو خدنگ از سپر جان گذارند
بیمار که دیدست بدین سخت کمانی

چون اشک بیندازیش از دیدۀ مردم
آنرا که دمی ازنظرخویش برانی