تحصیل عشق ورندی آسان نمود اوّل
آخربسوخت جانم در کسب این فضائل
حلّاج برسر دار این نکته خوش سراید
ازشافعی نپرسید امثال این مسائل
گفتم که کی ببخشی برجان ناتوانم
گفت آنزمان که نبود جان در میانه حائل
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیّه السَّجایا محموده الخصائل
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
واکنون شدم بمستان چون ابروی تو حائل
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
وز لوح سینه نقشت هرگز نگشت زائل
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخمست
یارب ببینم آن را درگردنت حمائل