۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه







شد آنکه اهل نظر برکناره میرفتند
هزارگونه سخن در دهان ولب خاموش

به صوت چنگ بگوئیم آن حکایتها
که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش

شراب خانگی ،ترس محتسب خورده
بروی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش

زکوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجّاده می کشید به دوش

دلا دلالت خیرت کنم براه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

محلّ نور تجلّیست رای انور شاه
چوقرب او طلبی در صفای نیّت کوش

بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر
که هست گوش دلش محرم پیام سروش


رموز مصلحت ملک خسروان دانند
گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش