۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه


 
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد


گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد


سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

 بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
 
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد